قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق میباشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه مینماید:
و بنیاسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.8
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت میآورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده میماند، خطا ورزیدند که و دوشهای خود را معاند و گردنهای خویش را سخت نموده اطاعت نکردند.
... اما بر حسب رحمتهای عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی.9 و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه میداری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیدهایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.10
این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح میدهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعتآمیز بتپرستان نشأت گرفتهاند. به عنوان نمونه؛
ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس میگوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت میدهد منطبق میباشد. خداوند در آیهای از قرآن میگوید:
و ما آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگیآور نبود.11
ـ در دیگر بخشهای تورات نیز نوشتههایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخشهایی که ضعفهای انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شدهاند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعفهای بشری را به خداوند موهوم خود نسبت میدادند.
یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا میکند یعقوب(ع) ـ جد بنیاسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنیاسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است.
ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنیاسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسانها میباشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت میکند، مطابقت مینماید.
ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونتآمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شدهاند. فرمان به قتلعام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشیگری بیرحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگهای ملحدی که خدای اسطورهای جنگ را میپرستیدند، میباشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کردهاند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بودهاند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفتهاند، محترم شمردهاند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر دادهاند.
در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بتپرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیستها ادعا میکنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات میپردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا میگوید، «کابالا سمی است که به رگهای یهودیت وارد میشود و آن را کاملاً در بر میگیرد.»12
بنابراین کشف آثار ایدئولوژیهای مادیگرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.
کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان میکند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسانها نازل شده است:
ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.13
بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر میباشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات میباشد که به دست بشر تحریف شده است.
قابل توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی، ماده بیجان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است.
با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملاً متفاوتی برمیخوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملاً مخالف «حقیقت آفرینش» است. محقق آمریکایی «لنس اس. اوینز» در یکی از کتب خود دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشة احتمالی این تعالیم چنین بیان میکند:
تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه میدهد که بسیاری از آنها از دیدگاه «ارتودوکس» منحرف شناخته شدهاند.
اصلیترین انگارة دین یهود این است که «خدای ما یکی است.» اما کابالا ادعا میکند در حالیکه خدا در درجة اعلی و به صورت یگانهای توصیفناپذیر ـ که در کابالا Einsof به معنای «لایتناهی» نامیده میشود ـ وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادی صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیستها این را «سیفراث» (sefrroth) به معنای چهرههای خدا مینامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتای لایتناهی به تعدد خدایان، معمایی است که کابالیستها بسیار در آن تعمق کردهاند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را برای مشرک خواندن کابالیستها باز میکند؛ اتهامی که آنها را به تندی و نه کاملاً با موفقیت رد کردهاند.
در خداشناسی کابالیستها نه تنها دیدگاه تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته: "Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسمانی که اولین شکلهای خدایی بودند. کابالیستها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدی، صراحتاً از استعارههای جنسی استفاده میکنند.
از خصایص جالب این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق شده بلکه خود به گونهای موجودی خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح مینماید:
کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونة دیگری نیز نشان میدهد: موجود یگانهای شبیه انسان، به گفتة یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونة اولیة آن بود. انسان خصوصیات درونی، ابدی و الهی و ساختاری مشترکی با خدا دارد.
یک رمز شکاف کابالیست این برابری آدم با خدا را تأیید میکند و میگوید:
در زبان عربی ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوی است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام میشود که همة انسانها در بالاترین درجة درک مانند خدا بودهاند.
چنین خداشناسی، گونهای از اسطورههای الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیستهای یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کردهاند که حتی میکوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و فقط یهودیان را شامل میشود و دیگر اقوام انسان به شمار نمیروند. در نتیجة این اندیشة فاسد در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمانبرداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود. کابالا علی رغم این طبیعت خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود.
یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم منحرف کابالا، شباهت آن به انگارههای کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود میدانستند. کابالا نیز از همین عقیده دربارة انسان دفاع میکند و مدعی است انسانها خلق نشدهاند و عهدهدار تنظیم و ادارة وجود خود میباشند.
به عبارت امروزی، مصریان باستان مادیگرا بودند، کابالا را میتوان «اومانیسم سکولار» نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: مادهگرایی و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژیهایی میباشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی میکنند.
باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کردهاند؟
از شوالیههای مصر تا ماسونها
با اشاره به شوالیههای معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّی در اورشلیم قرار داشت که در نتیجة آن مسیحیت را رها نمود و به اجرای آداب جادوگری پرداخت. گفتیم که بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدهاند که این سر به کابالا مربوط میشود. به عنوان مثال «الیمنس لیوای» نویسندة فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه میدهد و اثبات میکند، شوالیههای معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند.14 بنابراین اصولی ریشهدار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیههای معبد منتقل شد.
«آمبرتوایکو» رماننویس معروف ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمانهای خود نمودار میسازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان میکند که شوالیههای معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیستها صاحب رمزی بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی است. به نوشتة ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنجگانه) جا دادند. اما تنها کابالیستها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درک میکنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا میباشد با اسرار این پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیستها قادرند راز مصر باستان را در اندازهگیریهای هندسی معبد سلیمان نیز بخوانند، مینویسند شوالیههای معبد آنرا از خاخامهای کابالیست اورشلیم آموختند:
فقط گروه اندکی از خاخامها که در فلسطین باقی ماندند از سرّ آگاه بودند... و بعدها شوالیههای معبد آن را از آنان آموختند.15
شوالیههای معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت شوالیههای معبد به دستور مشترک پادشاه فرانسه و پاپ در سال 1307، نظام ساختاری زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به صورت افراطیتر همچنان ادامه یافت.
چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار میرود.
رد پای شوالیههای معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصلها را بررسی میکنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شدهاند.
یکی از مهمترین پناهگاههای شوالیههای معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشتها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا میباشد. پراوینس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.
به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال 1381 به کمک یک سازمان مخفی شعلهور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه میکنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگتر از یک قیام داخلی و حماسهای سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.
نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما (جنوب اطریش) به نام «جان هاس» (John Huss) شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیههای معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا» (Avigdor Ben Isaac Kara)، از مهمترین نامهایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.
نمونههایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیههای معبد و کابالیستها جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا میکند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایهای اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و... .
در فصول آینده نگاهی به نقاط تحول مهم تاریخ اروپا خواهیم انداخت. در همه مراحل با حقیقتی روبهرو میشویم که از وجود نیرویی حکایت میکند که هدفش منحرف ساختن اروپا از میراث مسیحی خود و جایگزینی آن با ایدئولوژی سکولار است و با این برنامه نیتی جز نابودی نهادهای مذهبی آن را ندارد. این نیرو تلاش کرد اروپا را به قبول تعالیمی که به کمک کابالا از مصر باستان دست به دست گشتهاند وادار کند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم اساس این تعالیم را در دو گرایش مهم تشکیل میدهند: اومانیسم و مادیگرایی.
در آینده به موضوع «اومانیسم» نگاهی خواهیم انداخت.
پینوشتها:
1. سورة اعراف (7)، آیة 138 و 139.
2. سورة طه (20)، آیات 86 تا 88.
3.Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub., 1996, pp. 130-31.
4. سورة بقره (2)، آیة 55.
5. Murat Ozgen Ayfer, Masonluk Nedir ve Nasildir? (What is Freemasonry?), Istanbul, 1992, pp. 298-299.
6. Nesta H. Webster, Secret Societes And Subversive Mouements.
7. سورة بقره (2)، آیة 102.
8. نحمیا، باب نهم، آیات 2ـ4.
9. نحمیا، باب نهم، آیات 26ـ29.
10. نحمیا، باب نهم، آیات 31ـ35.
11. سورة ق (50)، آیة 38.
12.Mesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movements p. 299.
13. سورة مائده (5)، آیة 44.
14. Eliphas Levi, Histoere de la Magie, p. 273; Nesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movments.
15. Umberto Eco, Foucault,s Penbulum, Translated from the Italian by William Weaver, p. 450.